جدول جو
جدول جو

معنی دم آهنگ - جستجوی لغت در جدول جو

دم آهنگ
(دَ هََ)
آنکه بسختی نفس می کشد. (ناظم الاطباء). دم آهنج. رجوع به دم آهنج شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ریم آهنگ
تصویر ریم آهنگ
آنچه با آن چرک چیزی را پاک کنند، دارویی که برای معالجۀ زخم، جراحت و پاک کردن ریم زخم به کار می برند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غم آهنج
تصویر غم آهنج
برآورنده و بیرون کنندۀ غم، غم آهنجنده، غم زدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب آهنگ
تصویر آب آهنگ
انسان یا حیوانی که از چاه آب بکشد، کشندۀ آب، برای مثال کرده شیران حضرت تو مرا / سرزده، همچو گاو آب آهنگ (سنائی۲ - ۱۹۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دودآهنگ
تصویر دودآهنگ
دودکش، تنوره، برای مثال حجره ای با چهار دودآهنگ بر دل و دیده چون نباشد تنگ (نظامی۴ - ۷۳۵)، تنورۀ بالای گلخن یا مطبخ
فرهنگ فارسی عمید
(دَ هََ)
بادآلود و متورم. (ناظم الاطباء) ، به دم کشنده. دم آهنگ. بلعنده. که چون اژدها به دم کشد و بکشد:
اگر زآنکه خواهی بیابی رها
ز چنگ دم آهنج نر اژدها.
فردوسی.
بدو گفت ای مردم بی بها
ببین آن دم آهنج نر اژدها.
فردوسی.
که آن ترک در جنگ نر اژدهاست
دم آهنج و در کینه ابر بلاست.
فردوسی.
به خشکی و دریا همی بگذرد
نهنگ دم آهنج را بشکرد.
فردوسی.
، کم نفس. (ناظم الاطباء). به معنی دماور یعنی ضیق نفس است. (آنندراج) ، نفس گیر. گیرندۀ نفس:
بر او کارگر خنجر و تیر نیست
دم آهنج کوهیست نخجیر نیست.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(هََ هََ)
دمساز. هم آواز. موافق. (یادداشت مؤلف). دو تن که یک اندیشه و یک آهنگ دارند:
که چندان سپه کرد آهنگ من
هم آهنگ این نامدار انجمن.
فردوسی.
در این پرده با آسمان جنگ نیست
که این پرده با کس هماهنگ نیست.
نظامی.
در این پرده گر سازگاری کنی
هم آهنگ را به که یاری کنی.
نظامی.
گر سیاه است و هم آهنگ تو است
تو سفیدش خوان که همرنگ تو است.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سر آهنگ
تصویر سر آهنگ
سرهنگ، خوانندگی دو بیت خوانی، ابتدای آهنگ خوانی، تار کلفت ساز بم
فرهنگ لغت هوشیار
جشنی بود در ایران باستان مرد گیران که در پنج روز آخر اسفندارماه بر پا میشد. درین پنج روز زنان بر مردان مسلط بودند و هر آرزویی که میکردند تحقق می یافت ازین رو آنرا مردگیران گفتند. توضیح این نام را بصورت مژد گیران نیز ضبط کرده اند بمعنی جشن مژده گیری. مردم کش مردم انداز، مردگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم آهنج
تصویر غم آهنج
غم زدا، بیرون کننده غم
فرهنگ لغت هوشیار
توافق وتناسب وارتباط چندصدای مختلف درآن واحد. توضیح بشر سر رشته این علم را در طبیعت پیدا کردن و در صدد تکمیل و تدوین آن بر آمده تا علمی جداگانه شده است. اولین کنجکاوی انسان برای پیدا کردن هماهنگی اصوات در قرون وسطی شروع شده و رفته رفته ترقی کردن تاآنکه در قرن هفدهم میلادی تدوین شده و موسیقیدانهای بزرگ اروپایی قطعات موسیقی خود را بوسیله تکمیل این فن مقبول و پسندیده تر از ترکیبات سابق کردند. عنصر اصلی این علم توافقهاست و آنها چند نوت مختلف است که در یک آن با هم شنیده میشود. توافقها ممکن است از دو یا سه یا چهار یا پنج صدای مختلف تشکیل شود و دراین صورت توافقات دو صدایی و چهار صدایی و پنج صدایی موسوم میشود، اتحاداتفاق
فرهنگ لغت هوشیار
آهنی باشد که کفشگران در پس کفش نهند تا بان کفش را فراخ کنند آنگاه که قالب را در کفش کنند
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه بدان چیزی را پاک کنند، بیخ خرغول که بدان چرک رخمها را پاک کنند
فرهنگ لغت هوشیار
دود کش (حمام مطبخ بخاری) تنوره (گلخن مطبخ)، پارچه سفالی که برای گرفتن دوده جهت ساختن مرکب بالای چراغ تعبیه کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دژ آهنج
تصویر دژ آهنج
بد خوی تند خوی، خشمگین غضبناک، تیر تخش، زوبین سنان کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم آهنگ
تصویر هم آهنگ
یکنواخت و موافق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم آهنگ
تصویر هم آهنگ
((هَ هَ))
موافق، متحد، دو یا چند صدا که با هم توافق و تناسب داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
((~. هَ))
موجودی تخیلی با ظاهری شبیه انسان و ساخته شده از فلز و مدارهای الکترونیکی که در فیلم های سینمایی بسیاری از کارهای انسان را انجام می دهد، مجازاً به کسی که از خود اختیاری ندارد و طبق گفته دیگران عمل می کند اطلاق می شود
فرهنگ فارسی معین
((~. هَ))
آهنی باشد که کفشگران در پس کفش نهند تا به آن کفش را فراخ کنند آنگاه که قالب را در کفش کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دودآهنگ
تصویر دودآهنگ
((هَ))
دودکش، تنوره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریم آهنگ
تصویر ریم آهنگ
((~. هَ))
آن چه که با آن چرک چیزی را پاک کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غم آهنج
تصویر غم آهنج
((~. هَ))
بیرون کننده غم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم آهنگی
تصویر هم آهنگی
آکورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از با آهنگ
تصویر با آهنگ
Tunefully
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با آهنگ
تصویر با آهنگ
de manière mélodieuse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از با آهنگ
تصویر با آهنگ
мелодично
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با آهنگ
تصویر با آهنگ
melodiös
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با آهنگ
تصویر با آهنگ
мелодійно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با آهنگ
تصویر با آهنگ
melodyjnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از با آهنگ
تصویر با آهنگ
悦耳地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از با آهنگ
تصویر با آهنگ
melodiosamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از با آهنگ
تصویر با آهنگ
melodiosamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از با آهنگ
تصویر با آهنگ
melódicamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از با آهنگ
تصویر با آهنگ
melodieus
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از با آهنگ
تصویر با آهنگ
อย่างมีท่วงทำนอง
دیکشنری فارسی به تایلندی